بدون عنوان
توبزرگ شدي بيشتر از اون چيزي كه من فكر ميكردم : 1.صبح خيلي عجله داشتي زودتر چايي بخوري نميذاشتي خنكش كنم. اخر سر ليوان رو ازم گرفتي يه ذره خوردي ديدي داغه گداشتي زمين فوتش كردي و بعد دوباره خوردي با ژست مخصوص ادم بزرگها . دلم ميخواست لهت كنم بعدشم گازت بگيرم 2. بعد از صبحونه داشتم ناخنهات رو ميگرفتم ناخن شصتت رو كه گرفتم برش داشتي و سعي كردي دوباره بچسبوني سر جاش!!! 3.ديشب يه عروسك انگشتي كرده بودم دستم و هي بهت ميگفتم سلام .....نورا ....ســــــلام ظهر موقع ناهار انگشتت رو كردي تو ماست يه قلمبه اوردي بيرون گرفتي جلوي چشمت به خودت تندتند ميگفتي : اَم.... اَم (سلام ....سلام ) ...
نویسنده :
مامان مرمر
16:43